بعد از یک هفته بالاخره تونستیم هم رو ببینیم . انگار طلسم شده بودیم . مایی که ماه رمضون هر شب باید هم رو می دیدیم . مایی که به اذعان هر دومون بهترین دوستان هم هستیم . مایی که غصه ی این جدایی هزار کیلومتری رو همیشه می خوریم . حالا که اومدیم کنار هم تازه بعد از یک هفته تونستیم هم رو ببینیم . باز هم حرم ، صحن گوهر شاد و گفت و گو هایی از جنس خدا . دقیقا مثل ماه رمضون . تنها فرقش این بود که ماه رمضونا شب میومدیم و حالا صبح . واقعا زنده شدم . رفیق واقعا توی این راه لازمه .

حرف از جلوه های دنیا شد . این که چرا جلوه های دنیا اینطوری هستن که هرچقدر مخفی تر باشن بیشتر جلوه گری می کنن ! و این که ما باید چه رفتاری بکنیم ؟ رفیق نکته های خوبی گفت ، نکته هایی که از سخن رانی های آقای پناهیان گوش کرده بود و نوشته بود . خیلی جالب و کاربردی بود . سخنرانی های " تنها راه " اگه اشتباه نکنم . مثلا یکی از نکته هایی که گفت که برام هم خیلی جالب بود این بود : 

همیشه به جوون ها مون می گیم باید با شهوات مبارزه کنین ، باید جلوی چشمتون رو بگیرید و از جنس مخالف دوری کنین . همیشه مبارزه با شهوت رو خط مقدّم جبهه ی جهاد با نفس می دونیم . در حالی که این طور نیست . قبل از این که به مرحله مبارزه با شهوت برسیم باید از یک خاکریز دیگه عبور کنیم . و اون مبارزه با تنبلی و رفاه طلبیه . تا وقتی که تن و بدنمون رو به تنبلی و رفاه عادت دادیم نمی تونیم با شهوت مبارزه کنیم .

خیلی به دلم نشست . تصمیم گرفتیم که از فردا صبح ها بیایم و نکته برداری هایی که از سخنرانی استاد پناهیان داشته با هم گفت و گو کنیم . امید وارم که این طلسم واقعا شکسته باشه و بتونیم این برنامه رو اجرا کنیم . امید به خدا .


+ خانمِ روشنای عزیزم ! رفاقت من با رفیق به هیچ وجه جای شما رو تو دلم نگرفته ، نمی گیره و نخواهد گرفت . همیشه تیکّه بزرگه ی دلمون واس شماست :)


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها