وقتی تصمیمون برای اومدن به یه شهر غریب قطعی شد می دونستم که بین دوستان همسرم برای تنها نبودن خانمها جلسه هفتگی ای هست که دعای کمیل خونده میشه . شاید تا اون موقع توی جلسه ی دعای کمیل شرکت نکرده بودم .
قرار گرفتن توی فضای جدید با شنیدن دعا اون هم گاهی با صوت همسر و دور از خانواده بودن خیلی اون دعا و فضاشو برام دلنشین می کرد . آرامشِ توی اون فضا و خاموش بودن چراغ ها و روضه ی آخرش یه جس عجیب به آدم می داد . شیردادن به محمد حسین کوچولو و فکرِ این که چقدر تاثیر داره روی روحیاتش حس خوبی داشت .
+ در پاسخ به چالش ادعیه منتخب
+ سلام روشنا هستم . ببخشید اگه متنِ خوبی نشده .
درباره این سایت